شهید دستغیب
سه شنبه 97/09/20
آه فقیر گیرا می شود
یکی از رفقا ذکر می کرد در مصر روزی فقیری در مغازه یکی از میلیونرها آمد ولی صاحب مغازه چیزی به او نداد و فقیر را دلشکسته روانه کرد ، گویا فقیر هم گریان شده و نفرین کرده و گفته بود بترس از روزی که مثل من بشوی پس از مدتی عده ای از دشمنان ملک فاروق بُمبی در همان نقطه برای ماشین شاه منفجر کردند ، این صاحب مغازه را تهمت زدند مالش را توقیف و خودش را زندانی کردند پس از خلاصی از زندان به گدائی افتاد.
( و یجزی الذین احسنوا با لحسنی ) تا جزاء دهد هرکس را که احسان نموده به حسنی - حسنی صفت است برای موصوفش ، برای موصوفش دو وجه است : یکی خدا جزاء دهد به کسی به پاداش نیک تری - یعنی تو خوبی کرده ای ، خدا خوبی بهتر به تو خواهد کرد دیگری در بدی مثل بدی تو جزاء خواهد داد نه بدتر و اما وجه دیگر آنکه موصوفش که محذوف است عاقبت باشد یعنی ویجزی الذین احسنوا ( بالعاقبة ) الحسنی خدا جزاء بدهد به کسانیکه نیکی کردند به عاقبت نیکی یعنی عاقبت به خیری - اگر عاقبت بخیری می خواهی نیکی کن که شرطش اینست.
سخن بزرگان
یکشنبه 97/09/18
? علامه تهرانی (ره) :
☘ از اجناسی در بازار خرید کنید که در مقابل دید دیگران نبوده است.
? غذایی که چشم کسی در آن است نور و برکتش از بین می رود و چه بسا موجب برخی از امراض صعب العلاج گردد.
? نور مجرد ج 2 ص 529
با مُد مخالف نیستم به شرط آنکه قبلهاش اروپا نباشد!
یکشنبه 97/09/18
?رهبرانقلاب:
?تقلید فرهنگی خطر خیلی بزرگی است، اما این حرف اشتباه نشود با اینکه بنده با #مد و تنوع و تحول در روشهای زندگی مخالفم؛ نخیر، مدگرایی و نوگرایی اگر افراطی نباشد، اگر روی چشم و همچشمی رقابتهای کودکانه نباشد، عیبی ندارد.
?لباس و رفتار و آرایش تغییر پیدا میکند، مانعی هم ندارد؛ اما مواظب باشید قبلهنمای این مدگرایی به سمت #اروپا نباشد؛ این بد است. اگر مدیستهای اروپا و امریکا در مجلاتی که مدها را مطرح میکنند، فلان طور لباس را برای مردان یا زنان خودشان ترسیم کردند، آیا ما باید اینجا در همدان یا تهران یا در مشهد آن را #تقلید کنیم؟ این بد است.
?خودتان طراحی کنید و خودتان بسازید… من میخواهم بگویم اگر شما موی سرتان را میخواهید #آرایش کنید، اگر میخواهید لباس بپوشید، اگر میخواهید سبک راه رفتن را تغییر دهید، بکنید؛ اما خودتان انجام دهید؛ از دیگران یاد نگیرید.
با خدا
شنبه 97/09/17
خدایا از تو سپاسگذارم
که مرا جاهل آفریدی تا برای علم را کسب کنم
خدایا از تو سپاسگذارم
که مشکلاتی سر راهم قراردادی تا نیرومند شوم
خدایا از تو سپاسگذارم
مسایلی سر راهم قراردادی تا عقل و خرد بدست آورم
خدایا از تو سپاسگذارم
خطراتی سر راهم قراردادی تا با غلبه بر اونها شهامت پیدا کنم
خدایا از تو سپاسگذارم
فقر را دادی تا بتوانم ثروت آفرینی کنم
خدایا از تو سپاسگذارم
دیگران را سر راهم قراردادی تا محبت کردن را تجربه کنم
خدایا از تو سپاسگذارم
که مرا دچار عشق کردی تا برای همه خوبی های بی دریغت به بندگان را ریشه یابی کنم
خدایا از تو سپاسگذارم
که تمام نیازهایم را سر راهم قراردادی تا به تو برسم
خدایا از تو سپاسگذارم
در زندگی ام گره های ایجاد کرده ای که علت وجودیشان را نمیفهمم
ولی میدانم آنها هدایایی از جانب تو هستند که در مناسبت های خاص گشوده خواهند شد
داستان
شنبه 97/09/17
♦️سه نفر زن می خواستند از سر چاه آب بیاورند.
در فاصله ای نه چندان دور از آن ها پیر مرد دنیا دیده ای نشسته بود و می شنید که هریک از زن ها چه طور از پسرانشان تعریف می کنند.
?زن اول گفت : پسرم چنان در حرکات اکروباتی ماهر است که هیچ کس به پای او نمی رسد.
?دومی گفت :پسر من مثل بلبل اواز می خواند. هیچ کس پیدا نمی شود که صدایی به این قشنگی داشته باشد .
?هنگامی که زن سوم سکوت کرد، آن دو از او پرسیدند :
پس تو چرا از پسرت چیزی نمی گویی؟
زن جواب داد : در پسرم چیز خاصی برای تعریف کردن نیست. او فقط یک پسر معمولی است .ذاتا هیچ صفت بارزی ندارد.
سه زن سطل هایشان را پر کردند و به خانه رفتند . پیرمرد هم آهسته به دنبالشان راه افتاد. سطل ها سنگین و دست های کار کرده زن ها ضعیف بود .به همین خاطر وسط راه ایستادند تا کمی استراحت کنند؛ چون کمرهایشان به سختی درد گرفته بود.
در همین موقع پسرهای هر سه زن از راه رسدند . پسر اول روی دست هایش ایستاد و شروع کرد به پا دوچرخه زدن.
زن ها فریاد کشیدند: عجب پسر ماهر و زرنگی است!
پسر دوم هم مانند یک بلبل شروع به خواندن کرد و زن ها با شوق و ذوق در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود، به صدای او گوش دادند.
پسر سوم به سوی مادرش دوید. سطل را بلند کرد و آن را به خانه برد.
در همین موقع زن ها از پیرمرد پرسیدند: نظرت در مورد این پسرها چیست؟
✅پیرمرد با تعجب پرسید:
منظورتان کدام پسرهاست ؟
من که اینجا فقط یک پسر می بینم.?