نذر حضرت رقیه(س)
تا به جای خیمه ات آتش بگیرم گریه کن
تا برای تشنگی هایت بمیرم گریه کن
لحظه لحظه نازنین داغ برادر دیده ای
داغ قاسم ،داغ اصغر ،داغ اکبر دیده ای
شانه کن آرام موهای برادر را عزیز
ای گل تازه به روی گونه اش شبنم بریز
ردپای اشک ها بر گونه اش جا مانده است
کودکی در کنج یک مخروبه تنها مانده است
غربتش یاد آور تنهایی شیر خداست
کودکی که مظهر مظلومیت در کربلاست
دختری که از شتر افتاد با صورت زمین
گوشهای پاره ی بی گوشوارش را ببین
کودکی با دست بسته، کودکی با پای خرد
کودکی که سیلی اصحاب آتش را شمرد
نا مسلمان کودکی می سوزد از این داغ ها
طاقت طفلی کجا و ضربه ی شلّاق ها
ضجّه زد فریاد کرد از عمق جان آهی کشید
تا سر خونین بابا را درون طشت دید
کودکی تنها میان دردها جان می دهد
مرگ دارد ضجّه هایش را به پایان می برد
کودکی که نور چشم وارث پیغمبر است
از تبار مصطفی از نسل پاک حیدر است
وارث کوثر کجا و تشنگی های مدام؟
کاروانی می برد این خستگان را سوی شام
این جماعت در تمام عمر تنها بوده اند
یادگاران نبی در دست دنیا بوده اند